استراتژی و تاکتیک از جمله مهمترین روشها و راههای رسیدن به اهداف گوناگون در مسیر موفقیت در هر زمینهای چه برای کسب و کارها، چه برای افراد و یا حتی کشورها در عرصه بینالمللی است. اما این دو واژه تفاوتهای بنیادینی با هم دارند، که در این مقاله سعی میکنیم از زوایای گوناگون این تفاوتها را بررسی کنیم.
سادهترین بیان تفاوت استراتژی و تاکتیک در این است که استراتژی، تصمیمات کلی اختصاص دادن منابع مؤسسه برای تحقق اهداف مؤسسه است، در حالی که تاکتیک در رابطه با به حرکت درآوردن این منابع، یعنی به اجرا گذاشتن آنهاست.
تاكتيكها از انديشه و اجراهای خيلی ويژه و كوتاه مدتتر شكل میگيرد كه از جمله آنها میتوان به تصميماتی اشاره كرد كه نه تمامی سازمان، بلكه در برگيرنده قسمتهایی از آن است كه بيشتر مبتنی بر طرحهای متكی بر تجزيه و تحليلهای درونسازمانی و يك واسطه كمكی در تحققپذيری استراتژی است.

برای بیان دقیقتر تفاوتها هر دو واژه استراتژی و تاکتیک، تعاویف و حوزه عمل آنها را به دقت بررسی میکنیم:
استراتژی یا راهبرد (Strategy)
اگرمجموعهای از آگاهیها و اطلاعات منظم درباره یک یا چند موضوع را (علم) بنامیم و مهارت بکارگیری علم در صحنه عمل نیز (هنر) باشد، استراتژی؛ آگاهیهای منظمی است که نحوه به خدمت گرفتن قدرت سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی را برای رسیدن به هدفهای مورد نظر نشان میدهد. بنابراین، استراتژی علم است؛ اما همه کسانی که از علم استراتژی آگاهی دارند، قادر نیستند آن را بکار گیرند و فقط کسانی که مهارت کافی در این زمینه دارند، میتوانند از استراتژی استفاده کنند، پس به یک معنا، استراتژی نوعی هنر است. خلاصه آنکه، استراتژی هم علم و هم هنر است.
راهبرد، رزم آرایی یا استراتژی مفهومی است که از عرصه نظامی نشأت گرفته و بعداً در سایر عرصهها از جمله اقتصاد، تجارت و به ویژه عرصه سیاست و مملکتداری از کاربرد زیادی برخوردار شده است.
ریشه واژه «استراتژی» واژه یونانی «استراتِگیا» (Strategia) به معنای «فرماندهی و رهبری» است. اکنون معنای ساده استراتژی عبارت است از یک طرح عملیاتی به منظور هماهنگی و سازماندهی اقدامات برای دستیابی به هدف.
در عرصه نظامی راهبرد عموماً به نقل و انتقال نیروها در پشت جبهه جنگ و در جبهه پیش از درگیر شدن با دشمن است. هنگامی که نیروهای نظامی در جبهه با نیروهای دشمن درگیر میشوند، این دیگر راهکنش (تاکتیک) است و نه راهبرد. در دوران گذشته به ویژه در عصر جنگهای ناپلئونی تمایز آشکاری بین راهبرد و راهکنش وجود داشت و راهبرد به آنچه در پشت جبهه میگذشت مربوط و راهکنش به هدایت جنگ در میدان نبرد.
از ابتدای قرن بیستم با ظهور واژه «خط مشی و سیاست ملی» راهبرد در جایگاهی بین راهکنش و سیاست ملی قرار گرفت. این وضعیت موجب شد تا تعاریف سیاست ملی، راهبرد و راهکنش در دوران جنگ جهانی اول که از گستردگی زیادی برخوردار بود و کشورهای درگیر مجبور به نبرد در چند جبهه بودند، ناکارا جلوه کند.
در پاسخ به این امر واژه و مفهوم جدیدی یعنی واژه «راهبرد کلان» (Grand Strategy) ظهور کرد که در واقع به نوعی ترکیب مفهوم راهبرد و سیاست ملی بود. راهبرد کلان مفهومی بود که در چارچوب آن راهبردهای بخشی همچون راهبرد نظامی، راهبرد اقتصادی، راهبرد سیاسی و راهبرد بازرگانی کشور قرار میگرفت.
مفهوم راهبرد در عرصه سیاست از کاربرد زیادی برخوردار است. کارل فون کلازوتیز (Carl von Clausewitz) که از استراتژیستهای بزرگ جهان در قرن 18 میلادی بود، گفته است جنگ ادامه سیاست به شیوههای دیگر است. بر همین اساس در گذشته وقتی سیاست تبدیل به شیوههای نظامی شد و راهبرد لقب مییافت بعداً خود واژه راهبرد برای برنامه سیاسی کلان کشور مورد استفاده قرار گرفت.
امروزه علاوه بر فرماندهان نظامی و سیاستمداران، دستاندرکاران امور بازرگانی، اقتصاددانان، کارفرمایان عرصه صنعت نیز دارای راهبرد هستند. حتی افراد عادی نیز در زندگی روزانه خود از راهبردهای گوناگونی همچون کاهش هزینه، کاهش وزن و… سخن میگویند. البته در اینجا راهبرد به مفهوم هدف نیست بلکه اقدامات و برنامههایی برای رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده، میباشد. راهبرد چگونگی دستیابی به اهداف را مشخص میکند و به این که اهداف چه چیز هستند یا چه باید باشند یا چگونه باید تعیین شوند کاری ندارد.
مفهوم لغوی استراتژی (راهبرد)
واژه استراتژی از کلمه یونانی (استراتگوس) Strategos گرفته شده است. استراتگوس یا (استراتژ) به معنای لشکر است. استراتگوس به معنی فرماندهی ارتش هم به کار میرفت. بطور مثال، ارتش یونان باستان که از گروههای کوچک سربازانِ متعلق به خاندانهای یونانی تشکیل شده بود، توسط افرادی به نام «استراتگوس» فرماندهی میشد. علاوه بر این، معانی زیر نیز برای استراتژی مطرح شده است: فن اداره جنگ، فن فرماندهی، فن جنگ و طرح نقشه برای جنگ.
مفهوم اصطلاحی استراتژی
استراتژی در معنای اصطلاحی جدید به این صورت تعریف میشود:
فن و علم توسعه و بکارگیری قدرت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی ملت، هنگام جنگ و صلح، به منظور تأمین حداکثر پشتیبانی از سیاستهای ملی و افزایش احتمال دستیابی به نتایج مطلوب برای کسب حداکثر پیروزی و حداقل شکست. هرگاه قدرت سیاسی، نظامی، فرهنگی و اقتصادی، در جهت دستیابی به اهداف نظامی یک ملت به کار رود، استراتژی نظامی نامیده میشود به همین ترتیب برای هر یک از ابعاد سیاسی، فرهنگی و اقتصادی نیز میتوان یک تعریف از استراتژی ارائه داد. استراتژی در معنای قدیمی خود به مفهوم به کارگیری همه امکانات کشور برای دست یافتن به هدفهای نظامی بود، اما به تدریج استراتژی از بعد نظامی محض، فاصله گرفت و در حال حاضر اهداف نظامی، بخشی از اهداف ملی یک کشور را تشکیل میدهد.
راهبرد عالیترین سطح از میان سطوح چهارگانه مدیریت است؛ این 4 سطح عبارتند از:
- سطح راهبردی
- سطح عملیاتی
- سطح تاکتیکی (راهکنشی)
- سطح تکنیکی (فنی)
استراتژی به آوردن نیرو به صحنه اطلاق میشود و به بیان دیگر طرح درازمدتی است که برای نیل به یک هدف مشخص طراحی و تبیین میگردد. راهبرد شامل زمینههای کاری گوناگون میشود از جمله:
- راهبرد نظامی
- راهبرد بازاریابی
- مدیریت راهبردی
- راهبرد نظری بازیها
- راهبرد اقتصادی
- راهبرد برنامهریزی پیزبانشناسی (شناخت رابطه اعصاب با زبان)
تاکتیک یا راهکنش (Tactic)
تاکتیک (به انگلیسی: Tactic) واژهای است که به طور رسمی از 1766 میلادی کاربرد آن در ادبیات نظامی غرب آغاز شده است. واژهنامه آکسفورد این واژه را از واژه لاتین Tactica و همین طور از واژه یونانی Tactike و Tactikos به معنی منظم و سامان و دارای نظم و ترتیب مشخص مشتق میداند. امروزه این واژه دارای معانی گوناگونی فراتر از ریشه نخستین آن پیدا کرده است که آرایش برای رزم یا رزمآرایی، روش جنگیدن و نبرد از آن جمله است.
ریشه اصلی واژه «تاکتیک» واژه «تک تاخت»، «تک توختن» و «تکتوزی» در زبان پهلوی است که در فرهنگ نظامی ایران زمین به دلیل سواره نظام ورزیده در زمان حاکمیت هخامنشی، پارتیان و ساسانی به عنوان جنگاوران، تکآوران همواره در جنگها با خلق جنگ سریع سواره نظام، فاتح نبردهای بسیاری شدهاند. این واژه سپس از طریق ایران به فرهنگ یونانی و رومی (تکتیکوز) و از آنجا به فرهنگ غرب و اروپا و ادبیات مرسوم نظامی دنیا با عنوان واژه تاکتیک راه یافته است.
در زبان فارسی پهلوی واژه «توختن»، توزیدن در معانی از جمله فراهم آوردن، جستن، خواستن، تاخت و تاراج، حمله و هجوم آمده است. واژه «توز» و «توختن و تاختن» در شاهنامه نیز با همین ریشه در مفهوم جنگ، نبرد و رزم آمده است. با نادیده گرفتن از این مقدمه چنانچه باید به جای واژه «تاکتیک» واژهای انتخاب گردد، واژه «راهورد» پیشنهاد میگردد، که از خود از دو واژه راه + آورد تشکیل شده است. واژه «آورد» خود از ترکیب پیشوند «آ» به معنی «آماده و مهیا بودن» و ریشه «ورد» تشکیل شده که خود در زبان اوستایی از ریشه «پرت» به معنی نبرد کردن، جنگیدن و ضربه زدن ساخته شده است. حرف «پ» و «ت» در آن در برگردان به فارسی به «و» و حرف «د» تبدیل و کلمه «ورد» از آن به معنی نبرد مشتق شده است؛ بنابراین واژه «راهورد» به مفهوم روش نبرد، شیوه جنگیدن با معنی دقیق تاکتیک در ادبیات نظامی همخوانی دارد. از طرفی نیز استراتژی همواره در اغلب اوقات با تاکتیک بکار میرود. به همین دلیل راهبرد (استراتژی) در کنار راهورد (تاکتیک) هم شکلی این دو واژه را با هم نیز تا حدود زیادی نیز نشان میدهد؛ که بر زیبایی بکارگیری آن در ادبیات فارسی میافزاید.
تاکتیک علم اداره ی نیروها در صحنه است و سومین سطح از سطوح چهارگانه مدیریتی محسوب می گردد. تاکتیک را باید اجمالاً به شگردها و روشهای خاص برای پیشبرد برنامه استراتژیک با مقتضیات زمان و محیط تعریف کرد که عمدتاً پس از تدوین برنامه مورد توجه استراتژیستها قرار میگیرد.
تعریف دیگر: تاکتیک تصمیمگیریهای کوتاه مدت مطابق با وضعیت که تغییر می کند. این تصمیمات، استراتژیهای وظیفهای و یا استراتژیهای زیرین نیز نامیده میشوند.
تفاوت استراتژی و تاکتیک
تفاوت استراتژی و تاکتیک در این است که استراتژی، تصمیمات کلی اختصاص دادن منابع مؤسسه برای تحقق اهداف مؤسسه است، در حالی که تاکتیک در رابطه با به حرکت درآوردن این منابع، یعنی به اجرا گذاشتن آنهاست.
تاكتيكها از انديشه و اجراهای خيلی ويژه و كوتاه مدتتر شكل میگيرد كه از جمله آنها میتوان به تصميماتی اشاره كرد كه نه تمامی سازمان، بلكه دربرگيرنده قسمتهایی از آن است كه بيشتر مبتنی بر طرحهای متكی برتجزيه و تحليلهای درونسازمانی و يك واسطه كمكی در تحققپذيری استراتژی است.
به این ترتیب تصمیمهای تاکتیکی، جزئیات تصمیمهای استراتژِیک را در بر میگیرد. به عبارت دیگر تاکتیکهای تصمیماتی در جهتهای زیر هستند:
- استفاده مؤثر از منابع موجود
- جزئیات اجرای استراتژیها
به ویژه در خصوص استفاده مؤثر از منابع، تصمیمات تاکتیکی هفتهای، ماهانه، سالانه، بنا به وضعیتهایی که پی در پی تغییر مییابد از نظر گذرانده شده و دوباره برنامهریزی میشود، اما تاکتیکهای معطوف به بکار بستن و به اجرا گذاشتن استراتژیهای کلی هم که به جزئیات رو میکند، اگر ضرورت ایجاد کند تخصیص منابع جدید را تنظیم میکند. برای مثال در مراکز شهرهای مهم، اگر مدیران یک شرکت بخواهند درباره افتتاح ده شاخه جدید فعالیتی تصمیم اتخاذ کنند، تصمیمات مربوط به موضوعاتی مانند اینکه در کدام شهرها، در کدام شاخه فعالیت، چه زمان، مکانهای استقرار در شهرها و بهترین روزهای افتتاح هر کدام یک تاکتیک به شمار میآید.
به طور خلاصه
در نهایت میتوان گفت تاکتیکها از اندیشه و اجراهای خیلی ویژه و کوتاه مدتتر شکل میگیرد که از جمله آنها میتوان به تصمیماتی اشاره کرد که نه تمامی سازمان، بلکه در برگیرنده قسمتهایی از آن است که بیشتر مبتنی بر طرحهای متکی بر تجزیه و تحلیلهای درونسازمانی و یک واسطه کمکی در تحققپذیری استراتژی است. میتوان به نوعی به این موضوع اشاره کرد که تاکتیکها نوع بالفعل تبدیل شدن استراتژیها هستند که در حالت بالقوه قراردارند. یعنی نوع آرایش و چیدمان یک سازمان و اهداف تعیین شده را به تعبیری استراتژی و راهکارهای انجام کار و طریقه نیل به هدف را تاکتیک مینامند.
گردآوری شده توسط:
تیم تولید محتوای یوزتک
هیچ دیدگاهی نوشته نشده است.